My vampire partner part : 30

+ م..من نمیتونم براحتی سفر کنم نه هواپیمای مسافربری نه قطار....خورشيد..
_ یه ماشین گرفتم ما با ماشین میریم اونجا
از آنجایی که یک هفته پیش نمیدانست ماشین چه کوفتیه از اینکه انقدر راحت در موردش حرف میزد حس خوبی داشت
_ و هر روز قبل از طلوع خورشید به جا اطراق میکنیم ، یه نفر ، طبقه ی پایین بهم نقشه داد
+ بلدی چطور رانندگی کنی؟ تو یجوری رفتار میکردی انگار هرگز ماشین ندیدی
_ نه بلد نیستم رانندگی کنم ولی گمونم تو بلدی
+ من فقط تو مسافت های کوتاه رانندگی کردم
_ تا حالا به کوهستان رفتی؟
+ آمم...نه
_ هیچوقت دلت میخواست بری؟
+ کی میدونه...؟
_ پس خون آشام تو قراره باهام بیای
اِما با حالت ناخوشایندی دستش را بین موهایش کشید و یک حلقه از فرهایش را جلوی صورتش کشید.
بخاطر خورشید وحشت زده بود
جیمین او را رها کرد تا به حمام برود و لباسش را عوض کند.
در حمام وقتی تنها شد برایش روشن شد که چقدر نزدیک بود بمیرد
موهایش را عقب راند ، لباس خوابش را در آورد و جلوی آینه چرخید تا پوستش را ببیند
حالا آسیب دیده نبود..... رنگ پریده و سالم بود... برخلاف آخرین بار که سوخت
به پشت دستش نگاه کرد و باعث حالت تهوعش شد
با تشکر از فریا خاطراتش از سوختن مبهم و تار بود
هر چند که نمیتوانست جزئیات را بخاطر بیاورد ولی درسش را بخوبی یاد گرفته بود
نزدیک به شصت و هفت سال از خورشید دوری کرده بود تا امروز صبح نزدیک سحر که قبل از اینکه بتواند فرار کند یا به جیمین التماس کند خورشید طلوع کرد
با لرز زیر دوش رفت و مرمر شکسته را نادیده گرفت
هنوز هم از شب قبل حضورش را حس میکرد
حتى تقريبا میتوانست دست هایش را روی پوست خیسش حس کند
انگشتش که درون وا*ژن*ش فشرده میشد و بدن قدرتمندش که در حالی که آ*ل*ت*ش را نوازش میکرد میلرزید و سخت شده بود
وقتی دوش را باز کرد آب روی سینه های حساسش ریخت و باعث شد نوکشان...با خاطره ی وقتی بیدار شد و دهانش را روی خودش حس کرد سخت شود
با چنین خشونتی رفتار کرد چون ترسیده و گیج بود
با این حال از هر زمان دیگری در زندگی اش بیشتر نزدیک به رسیدن به ار*گ*اسم بود
او زن ضعیفی بود چون برای لحظه ای وسوسه شده بود به دروغ خودش را به خواب بزند و پاهایش را برای بوسه های داغش باز نگه دارد که این وسوسه تقریبا طاقت فرسا بود
حتی حالا هم خودش را خیس یافت
از پاسخ بدنش متحیر شده بود
تعجب کرد که با اینکه میخواست او را بکشد چرا چنین واکنشی به او نشان می دهد
حداقل حالا میدانست که چرا او انقدر وحشیست
نژادش یک لیکا بود که حتی برای پایینترین افراد در لور یک تهدید به حساب میآمد.
بیاد میاورد که خاله هایش در مورد آنها چه چیزی گفتند

های گایز اینم از پارت جدید لایک و کامنت بزارید حمایت کنید یادتون نره
دیدگاه ها (۲۳)

My vampire partner part : 31

My vampire partner part : ۳۲

My vampire partner part : 29

خیلی مهمه عزیزان

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط